کد مطلب:223722 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:114

سفر بکوفه و بصره
در خرایج از فضل هاشمی روایت شده كه چون حضرت موسی بن جعفر علیه السلام مسموم شد من بمدینه رفتم حضور آن حضرت و وصیت نامه و سایر اموری كه از حضرت موسی مأمور بودم بحضرت رضا علیه السلام برسانم با علائم و نشانه ها كه گرفتم او را امام مفترض الطاعه شناختم و ودایع را رد كردم و حضرت پس از شش روز به طرف كوفه و بصره حركت فرمود و در بصره منزل حسن بن محمد كه از افاضل اهل بیت بود نزول اجلال فرمود و بصاحب خانه فرمود جمیع علمای ملل را دعوت كن تا بآنها صحبت كنیم جاثلیق نصاری - رأس الجالوت - و علمای زیدیه - معتزله حاضر شدند امام بر مجلس آنها وارد شد سلام كرد فرمود می دانید چرا من ابتداء سلام كردم گفتند نه فرمود برای اینكه بدانید در امان و سلامت هستید آزادانه عقاید خود را بگوئید و بدون تعصب پاسخ بشنوید.

آنها نمی شناختند گفتند شما كیستید - فرمود انا علی بن موسی الرضا ابن جعفر بن محمد الصادق ابن محمد بن العلی بن الحسین بن علی بن ابی طالب ابن عم رسول الله از من دعوت شده كه ببصره برای حل معضلات علمی مردم بیایم اكنون هر كس هر سؤالی دارد بپرسد كه جواب آنرا كافی و وافی خواهد شنید.

آنگاه از علامات نبوت و آثار امامت و ولایت سخن ها بمیان رفت و حضرت یك به یك را جواب قانع كننده داد و فرمود این پاسخ فقط نزد اهل بیت است دیگری قادر بجواب مسائل شما نیست فضل پرسید شما از هر زبان آگاه هستید و می توانید جواب هر یك را بزبان و لغت خودشان بدهید فرمود از هر لغت خواستید سؤال كنید تا پاسخ آنرا بهمان لغت بشنوید.

در روایات اتفاق است كه همه علماء در آن مجلس با اعتراف بصدق و حقیقت امام علیه السلام مجاب شده و بیرون رفتند و بالاجماع گفتند علی بن موسی الرضا اعلم عصر است علمای یهود و نصاری دیدند و شنیدند كه امام رضا علیه السلام بهتر از خودشان دباره آیات انجیل و زبور و توراة بحث و فحص می فرمایند كار بجائی رسید كه رأس الجالوت و جاثلیق كه پاپ اعظم آن عصر بودند اعتراف بقصور و تقصیر خود در كتب آسمانی نمودند.

محمدبن فضل یا فضیل گوید امام علیه السلام از بصره بكوفه تشریف بردند و شیعیان كوفه اطراف آن حضرت را گرفتند یكدسته گفتند منزل حفص بن عمیر الیشكری وارد شوید و من



[ صفحه 134]



آنروز منزل نصر بن مزاحم بودم [1] كه خبر ورود آن حضرت را شنیدم رفتم خدمت آن حضرت در حالیكه همه شیعیان جمع بودند فرمود ای محمد از همه علمای متكلمین و علمای ملل دعوت كن تا طریق حق را برای آنها بیان كنم. آنگاه از جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و احتیاجات آنها بزبانهای مختلف یهودی و نصرانی و فارسی و مقام و شخصیت آنها سخن راند آنگاه فرمود امروز من حجت خدا بر خلق هستم و عالم بعلوم اولین و آخرین می باشم هر چه می خواهید سؤال كنید هر كس سئوالی داشت كرد و همه مشعوف و مسرور و قانع از مجلس برخاستند. [2] .


[1] نصربن مزاحم صاحب كتاب نفيس تاريخ جنگهاي اميرالمؤمنين است كه هفتاد سال پس از شهادت امام تنظيم شده.

[2] بحار الانوار ص 24 ج 12.